علی محمد کردنایج
یک فعال رسانه ای معتقد است: در شرایط بحرانی، پلتفرم‌ها باید الگوریتم‌هایی طراحی کنند که در شرایط بحرانی، محتوای آسیب‌زا را محدود یا دست‌کم با هشدارهای روانی همراه کنند و رسانه‌ها باید در کنار اطلاع‌رسانی، به ابعاد روانی بحران هم بپردازند و راهکارهایی برای مدیریت استرس در اختیار مخاطبان قرار دهند.

علی محمد کردنایج، روزنامه نگار و فعال رسانه ای در نگاه ماه شماره 118 ماهنامه نسل چهارم، نوشته است:

در شرایط بحرانی پلتفرم ها باید الگوریتم هایی طراحی کنند که در شرایط بحرانی محتوای آسیب زا را محدود یا دست کم با هشدارهای روانی همراه کنند و رسانه ها باید در کنار اطلاع رسانی به ابعاد روانی بحران هم بپردازند و راهکارهایی برای مدیریت استرس در اختیار مخاطبان قرار دهند.

در روزگار ما، دیگر صدای آژیر و انفجار تنها ابزار انتقال خبر از جنگ نیست. این روزها جنگ، قبل از آنکه در خود جبهه ها شعله ور شود در فضای مجازی زبانه می کشد. هر انفجار هر تصویر هر پیام صوتی یا ویدیویی تنها چند ثانیه بعد از وقوع در شبکه های اجتماعی منتشر می شود و با سرعتی سرسام آور، ذهن و روان میلیون ها کاربر را در می نوردد جنگ ایران و رژیم اسرائیل که از سطوح سیاسی و نظامی فراتر ،رفته به یک میدان جنگ رسانه ای تمام عیار نیز تبدیل شده است؛ میدانی که در آن سربازانش کاربران اند و مهماتش پست ها، توییت ها و استوری ها اما آنچه اغلب نادیده گرفته می شود تأثیر این محتوا بر روان ماست. فضای مجازی در شرایط بحرانی هم می تواند ابزاری برای آگاهی باشد و هم بستر تشدید اضطراب ترس و خشونت روانی پرسش این جاست شبکه های اجتماعی چگونه زخم های جنگ را عمیق تر می کنند؟!

افزایش اضطراب جمعی با هر اسکرول

با هر بار بالا و پایین کردن صفحه اینستاگرام یا توییتر، کاربر با سیلی از تصاویر ویدیوها و روایت های شخصی از فجایع جنگ مواجه می.شود. اغلب این محتوا بدون هیچ هشدار روانی با زمینه سازی منتشر می شوند تصاویر اجساد، صدای فریادها، لحظه برخورد موشک ها و گریه کودکان درست در کنار عکس های روزمره دوستان یا تبلیغات فروش لباس قرار می گیرند این تضاد ،شدید ذهن را دچار سردرگمی و روان را درگیر فشار مضاعف می کند. کاربران بدون آن که آمادگی روحی داشته باشند با واقعیت های خشن و گاه تحریف شده جنگ مواجه می شوند این تجربه مداوم پدیده ای به نام «فرسودگی همدلی» (Compassion Fatigue را تقویت میکند؛ حالتی که در آن فرد دیگر توان همدردی ندارد و دچار نوعی کرختی احساسی می شود.

روایت های قطبی و اثرات روانی آن

در شرایط جنگ، شبکه های اجتماعی معمولاً به بستری برای انتشار روایتهای یک طرفه، هیجانی و بعضاً تحریف شده تبدیل میشوند. کاربران با روایتهایی از طرف مقابل که گاه حاوی نفرت توهین و تحریک اند بمباران میشوند. این فضای دو قطبی نه تنها امکان گفت و گوی منطقی را از بین میبرد بلکه روان افراد را در وضعیت دائم تقابل و خشونت ذهنی نگه می دارد.
در چنین فضایی افراد دائما در حال مقایسه قضاوت و موضع گیری اند؛ حتی اگر خود مستقیماً درگیر جنگ نباشند. این درگیری روانی، زمینه ساز افزایش استرس بی اعتمادى اجتماعى و حتى احساس ناامنى در محيط روزمره می شود.

محتوای بدون راستی آزمایی محرک ترس و آشوب ذهنی

یکی از خطرناکترین جنبه های شبکه های اجتماعی در دوران جنگ، انتشار گسترده اطلاعات نادرست با تأیید نشده است. ویدیوهایی که گاه مربوط به جنگهای قبلی اند، یا صداهایی که از منابع تا معلوم منتشر میشوند می توانند موجی از وحشت ایجاد کنند. این اطلاعات به ویژه زمانی که با عبارات تحریک آمیز با هیجانی همراه می شوند، اثرات روانی شدیدی بر مخاطب میگذارند.
فرد نمی داند چه چیزی را باور کند و همین ابهام اطلاعاتی»، خود به تنهایی یکی از بزرگترین عوامل اضطراب روانی در بحران هاست.

جنگ برای دیده شدن؛ رقابت بر سر ترسناک ترین محتوا

در اکوسیستم شبکه های اجتماعی محتواهایی که واکنش بیشتری می گیرند (لایک ری توییت کامنت بیشتر دیده میشوند این الگوریتمها به شکل ناخواسته، کاربران را به سوی تولید یا بازنشر محتوای شدیدتر خشن تر و هیجانی تر سوق می دهند. در نتیجه، جنگ رسانه ای وارد چرخهای معیوب میشود افراد برای دیده شدن» تصاویر تلخ تری منتشر میکنند و مخاطبان برای در جریان «بودن» مدام خود را در معرض این محتواها قرار می دهند.
این رقابت پنهان مخاطب را در وضعیتی از استرس دائمی قرار میدهد؛ جایی که مرز بین اطلاع رسانی و ایجاد وحشت به شدت باریک می شود.

نسل نوجوان قربانی خاموش شبکه های اجتماعی در جنگ 

در این میان، یکی از آسیب پذیرترین گروه ها نوجوانان اند. آنها اغلب بدون نظارت والدین در شبکه های اجتماعی حضور دارند و ذهنشان در حال شکل گیری است. بمباران محتوای ،جنگی روایت های پر از نفرت و بی ثباتی روانی ناشی از اخبار میتواند تأثیراتی عمیق بر شکل گیری هویت احساس امنیت و آینده نگری آنها داشته باشد. دیده شده که برخی نوجوانان دچار کابوس اضطراب مزمن، ترس از آینده وحتی افسردگی شده اند؛ صرفا به این دلیل که روزانه چند ساعت وقت خود را صرف مشاهده محتوای جنگی در فضای مجازی می کنند.

چه باید کرد؟ مسئولیت کاربران و رسانه ها

در چنین شرایطی، مسئولیت بر دوش کاربران، پلتفرم ها و رسانه هاست. کاربران باید یاد بگیرند که مصرف محتوای خبری را مدیریت کنند. تعیین زمان مشخص دنبال کردن منابع معتبر اجتناب از بازنشر بدون اطمینان و مراقبت از سلامت روان از جمله کارهایی است که میتوان انجام داد. از سوی دیگر پلتفرم ها باید الگوریتم هایی طراحی کنند که در شرایط بحرانی محتوای آسیب زا را محدود یا دست کم با هشدارهای روانی همراه کنند. همچنین رسانه ها باید در کنار اطلاع رسانی به ابعاد روانی بحران هم بپردازند و راهکارهایی برای مدیریت استرس در اختیار مخاطبان قرار دهند.

جنگ تمام نمی شود اگر در ذهن ها ادامه یابد

در نهایت باید بپذیریم که جنگ تنها با توپ و تفنگ نیست. گاه ذهن های ما، خاکریزهایی هستند که نبرد واقعی در آنها در جریان است. اگر مراقب نباشیم شبکه های اجتماعی نه تنها ابزاری برای اطلاع رسانی بلکه اسلحه ای برای زخم زدن به روانمان می شوند.
حالا بیش از هر زمان دیگر به سواد رسانه ای نیاز داریم؛ نه فقط برای تشخیص خبر درست از نادرست، بلکه برای محافظت از چیزی که در هیچ عکس و فیلمی دیده نمی شود: آرامش روانمان.

انتهای پیام